سلام کیفورین ای منم بدک نیستم راستی راستی یه خبر از این به بعد فقط پنجشنبه ها میام نت و بهتون سر میزنم باید حال دختر عموجونو  اساسی بگیرم بگذریم  چند وقته پیش تولد دوستم  کتی بود رفته بودیم کافی شاپ میز کناریه  ما 2 تا  دخمل نشسته بودن نمیدونین چه حجابی داشتن اصلان قابل وصف نیس چه حجابی  چه حجابی در این دوره و زمانه کم پیدا میشه اینجور  حجاب باید در گینس ثبت شه دخمل ها 15 16 ساله میزدن شایدم کمتر بعد از چند دقیقه ناگهان پسری مارموز وارد کافی شاپ شد ودر کنار انها نشست wowمن و دوستام  چشمامون  4 تا شد  بعدان در اثر کنجکاوی دوستم مریم  فهمیدیم  بعله بعله پسره bf  یکی از دخملاست مریم میگفت دخمله داشت    اتفاقاتی  که تو مدرسه افتاده بود  برا پسره می تعریفید در ادامه مریم ذکر کرد نمیدمونین دختره چه قر و غمیشی برا پسره میاد منم گفتم دختر انقدر نباید جلف باشهواقعا یه دخمل باید خیلی با شخصیت باشه درست مث خودمو برا خودش ارزش  قائل بشه راستی راستی  تو  دین و زندگی  سال دوم داشتیم  ظاهر هر کس تجلی درون اوستپس چرا این دخملا مث ظاهرشون  نبودن  هان  واقعا  چه کسی  پاسخگو  است فهلان بای دوس جونا