♫♫پرنسس ویولت
سلام چطورین مامی برا جمعه دایی ابولفضلم و زنداییم نازنین جون و گلی خاله جونو دعوت کرد از یه طرف خوشحالم از یه طرفم ناراحت چون نمیتونم خیلی پیششون باشم باید برم خر بزنم کنکوریم دیگه امروزم میخوام برم دندونپزشکی میخوام دندون عقلمو بکشم انقد میترسم به مامی میگم اگه اشتباهی یه دندون دیگمو بکشه چی مامانم میگه مردک ناسلامتی درس خونده دکتر شده مگه الکیه گفتم اخه من شانس ندارمهیچی دیگه خدا امروزو بخیر کنه ساعت 6 نوبت دارماز استرس نمیتونم درس بخونم اخ زودتر امروز بگذره از فردا خر زدن شروع میشهراستی امروز تولده دختر خالم نجلا جونمه قربونش برم بهش اس ام اس دادم تبریک گفتم انقده دلم براش تنگیده اخه مشهد زندگی میکنن قراره کنکورمو دادم به سوی مشهد پرواز کنم چه خوشی بگذره به من برا اون روز لحظه شماری میکنم فهلان بابای